منتظران ظهور

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

در وصف مولایم مهدی(عج)

19 اردیبهشت 1395 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن

خدایا، ولىّ‏ ات حضرت حجّه بن الحسن

صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی

که درودهاى تو بر او و بر پدرانش باد

هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ

در این لحظه و در تمام لحظات

وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ

سرپرست و نگاهدار و راهبر و یارى گر

دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ

و راهنما و دیدبان باش، تا او را به صورتى

طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا”

که خوشایند اوست ساکن زمین گردانیده،

و مدّت زمان طولانى در آن بهره‏مند سازى

—————————————–

تو ای صفای ضمیرم! چرا نمی آیی؟

چرا بهانه نگیرم؟ چرا نمی آیی؟

اگر حجاب ظهورت وجود تار من است

خدا کند که بمیرم! چرا نمی آیی؟

تو امر کن سر خود را بدست می گیرم

ببین چقدر دلیرم چرا نمی آیی؟

میان خلقت من با گل تو رابطه ای است

من از تراب غدیرم، چرا نمی آیی؟

هوای دیدن سرداب غیبتت دارم

به این رواق اسیرم، چرا نمی آیی؟.

ای دل طوفانیم آرام باش

یک تپش با طبع من همگام باش

واژه هایم را پر از احساس کن

دیده را از اشک پر الماس کن

وا کن از پای قلم زنجیر را

بشکن این بغض شب دلگیر را

تا نویسم از چنین هنگامه ای

سوی آن صحرا نشسته نامه‌ای

کعبه آباد حجاز من توئی

مستحبات نماز من توئی

ای تو آرام دل هر بی شکیب

مستجاب آخرین امن یجیب

یادت ای قامت قیامت هر کجا

کرده غوغای قیامت را بپا

صبح جمعه رقص شور انگیز باد

حلقه زلف تو را آرد به یاد

چیست این دلشوره های بیکران

پشت کاشی های سبز جمکران

کشتی امید در گل تا به کی

بانگ اللهم عجل تا به کی

تا به کی از داغ هجران تو صبر

جلوه کن ای آفتاب پشت ابر

اشکهایم هر پگاه انتظار

گل کند در وعده گاه انتظار

کاروان سالار لختی صبر کن

یوسفی دارم به چاه انتظار

کی به دریای ظهورت می رسد

زورق این آبراه انتظار

بی تو در سرمای شب بی طاقتند

کودکان بی پناه انتظار

کاش مست چشم نازت می شدم

ریشه ای از جانمازت می شدم

کاش برگردی که باز آید بهار

کاش گردد دست بوست ذوالفقار

کاش یکدم میهمانت می شدم

نیمه‌ی شب روضه خوانت می شدم

کاش یک ساعت عنان گیرت شوم

یا جوان مرگ تو یا پیرت شوم

دادم از کف جمله صبر و تاب را

تا که بوسیدم کف سرداب را

بانگ هل من ناصر از کعبه برآر

کعبه را از این سیه پوشی در آر

ذوالفقار حیدری را تاب ده

کافران را بیم از مرداب ده

خیز و بر هم زن همه آرامشان

کام شیرین تلخ کن بر کامشان

محو کن فرعونیان نیل را

از فلسطین نقش اسرائیل را

کربلای دیگری آغاز کن

روزه صبر خدا را باز کن

کودک ششماهه را خوابی رسان

خیمه های تشنه را آبی رسان

اهل بیت عشق را دریاب زود

خیمه عباس مانده بی عمود.

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد

شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم

همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

 نظر دهید »

عمه سادات

14 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

 نظر دهید »

حجاب و عفاف

05 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

مفهوم حجاب

            حجاب را از دو بعد لغوي و اصطلاحي مي توان تعريف کرد که در بعد لغوي در ساده ترين تعريف حجاب به معني پوشش و فاصله ميان دو چيز معنا شده است ؛ چنان که ابن منظور مي نويسد : «الحجاب :الستر … و الحجاب اسم ما احتجب به وکل ما حال بين شيئين : حجاب … و کل شي ءٍٍ منع شيئاً فقد حجبه …»1 ؛ (ابن منظور ، 2000 م ، ج 4 : 36) «حجاب به معناي پوشانيدن است و اسم چيزي است که پوشانيدن با آن انجام مي گيرد و هرچيزي که ميان دو چيز ، جدايي مي اندازد، حجاب گويند و هر چيزي که مانع از چيز ديگر شود او را حجب نموده است .»

و در کلامي ديگر خداوند منّان مي فرمايد : «و من بنينا و بينک حجاب.»2 (سوره فصلت : آيه 5)؛  «ميان ما و شما حاجز و فاصله اي در نحله و دين وجود دارد ، نيز بدين معنا به کار رفته است .»

            شهيد مطهري در مورد واژه «حجاب با تأکيد بر مفهوم پوشش بيان مي کنند : «کلمه ي حجاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب . بيشتر استعمالش به معني پرده است . اين کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد که پرده وسيله ي پوشش است ، و شايد بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست ، آن پوششي حجاب ناميده مي شود که از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد . در قرآن کريم در داستان سليمان ، غروب خورشيد را اين طور توصيف مي کند : «حَتّي تَورات بالحجاب»3 ، (سوره ص :آيه 32 ) «تا آن وقتي که خورشيد در پشت پرده مخفي شد .» ، پرده ي حاجز ميان قلب و شکم را «حجاب» گويند .4(مطهري ، 1353 :

 نظر دهید »

تماییز

05 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي
 نظر دهید »

تماییز

05 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي
 نظر دهید »

غریب سامرا

05 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

 نظر دهید »

در وصف امام هادی علیه السلام

05 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

«امام ابوالحسن على النقى الهادى» - عليه السلام - پيشواى دهم شيعيان، در نيمه ذيحجه سال 212 هجرى در اطراف مدينه در محلى به نام «صريا» به دنيا آمد(1). پدرش پيشواى نهم، امام جواد - عليه السلام - و مادرش بانوى گرامى «سمانه» است كه كنيزى با فضيلت و تقوا بود (2).

مشهورترين القاب امام دهم، «نقى» و «هادى» است، و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نيز مى‏گويند (3).

امام هادى - عليه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گراميش برمسند امامت نشست و در اين هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شريفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسيد.

 نظر دهید »

غریب سامرا

02 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

 نظر دهید »

گل هاشمی در سامرا

02 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

 

 نظر دهید »

مفهوم شناسی قهرمان در حدیث حضرت علی

02 اردیبهشت 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

در کتاب دور المراٌهٔ فی السرهٌ چنین آمده است:می گویند حضرت رسول (ص)فرموده اند ((المراًهٌ ریحانهٌ و لیست بقهرمانهٌ)). بنابراین قهرمان به معنای قوت و بطوطه-که در لغت فارسی ترجمه شده است-نیست.

این تعبیر عربی است که از  فارسی اخذ شده است. به طور خلاصه یعنی کسی که مباشرت امور می پردازد.یعنی زن را مباشر همه جانبه در زندگی خود ندانید و گمان نکنید  که شما بر آنان ریاست دارید و تمام کارهای خانه و اطفال را به یک عامل مشخصی به نام زن واگذار کردید .خیر چنین نیست . تعامل حقیقی و درست این است که بایدطبیعت زنان را در نظر گرفته شود. اسلام به مردان تکلیف کرده که با زنان درداخل خانوانده مثل گل برخورد کنند. البته این امر ربطی به ساحت های سیاسی و اجتماعی و تحصیل علم ندارد.بلکه این امر در امور داخلی خانواده است این کلام حضرت اشاره به نکته دارد که اسلام به زن همانند موجودی دارای لطافت روحی و جسمی میداند و باید به این شرایط توجه داشت.

بررسی های صورت گرفته در این مقاله بیان می کند که وا ژه قهرمان در کلام حضرت امیر علیه السلام به مصداق المراًهٌریحانهٌ لیست بقهرمانهٌ به کار رفته -یک واژه فارسی است که در متون به معنای مباشر/پیشکار/مؤکل دخل و خرج /پیشوا/پیشکار/سردمدار/کسی که امور را در دست دارد به قهرمان تبدیل شده

 

منابع\مکانهٌ المراًهٌ فی السلام /ج 1/ص34و35/                  فصلنامه علمی پژوهشی -علوم حدیث63

 نظر دهید »

یا زهـــرا (س)

13 فروردین 1394 توسط فائزه السادات حسيني كاكلكي

 

 

 

 

با سلام..

به وبلاگ منتظران ظهور خوش آمدید.. !

 

همه جا خدا و انسان تنهای تنها/همه جا خاموش ودهشت زاو((انسان تنهاوبی همراه/کس نباشدتابپرسد راه))

اما انسان تنها نبود/ باانتظار به سر می برد …..

انتظار حجت خدا……………..

آری حجت خدا/آری او کجاست؟

کجاست آن که کمی وکاستی ها رابه سامان آورد؟

آنکه رسم ستم را براندازد؟…………پرچم عدل را برافرازد؟

کجاست آن یادگار پیامبروامامان؟

کجاست آن آرمان مطلوب حق پرستان؟

کجاست نابود کننده سرکشان وخودسران؟

کجاست ریشه کن کننده معاندان؟

کجاست انتقام گیرنده خون حسین سرورشهیدان؟

کجاست آنکه پیشوایان فرمودند…….

شرار جرقه خون حسین از شرق زبانه کشد،

رهبر این قیام وارث حسین <<از قم>>در جهان طلوع کند ……

زمینه ساز انقلاب جهانی او شود تا او بیاید،

او از خاندان ماست…




شهادت نگین جهان و جنان؛

بی بی دوعالم،حضرت فاطمه زهرا(س) را به تمام شیعیان تسلیت عرض میکنم

 

 چه زیبا تورا سروده آن گل روی فاطمی نسب که فرمود؛

<<اگر با یک دید واقع بین و منطقی نگاه کنیم ،بشریت یک جا مرهون فاطمه زهرا(س)است.

وفرمود؛((حضرت فاطمه(س)معنای ناگشوده ذهن و معارف بشری است)).

رسول خدا(ص) فرمود؛فاطمه پاره تن من است .هرکس اورا شاد کند ،مراخوشحال نموده وهرکس به او بدی کند،به من بدی کرده است.فاطمه عزیزترین مردم نزد من است.

رسول خدا (ص)فرموده ؛((بهترین و نیکوترین مردان شماعلی بن ابی طالب است وبرترین و بزرگترین جوانان شما،حسن و حسین هستندووالاترین وپاک ترین زنان شما،فاطمه زهرا می باشد.))

 

        فضائل حضرت زهرا

در بین تمام ممکنات،غیر از دو موجود؛یعنی پیغمبر اکرم(ص)و علی (ع)،کسی نمی تواندعظمت زهرا (س)را ادراک کند.

هیچ کس نمی تواند جلالت و عظمت و فضائل اوراغیرازپدرش وهمسرش ادراک کندواین قانون عقلی است.

لذا اشتباه نشودکه منی که هیچ نیستم می توانم راجع به جلالت و عظمت زهرا(س)بیانی داشته باشم!

من اصلانمی توانم ایشان را به تمام ادراک کنم؛چون بهره وجودی من در آن حدواندازه نیست که بتوانم اورا با آن عظمت ادراک کنم.تا بتوانم دربارۀ او چیزی بیان کنم. چون بیان، فرع بر ادراک است و کسی که ادراک کامل ندارد، ضرورتاً بیانش اگر به بهترین شکل هم باشد، ناقص خواهد بود. 

بله، این درست است که هر کس در حد حصّۀ وجودی خودش از آن حضرت بهره‏ای می‏برد، امّا همۀ مطلب این چیزها نیست. حالا من یک مثال می‌زنم تا مطلب روشن شود.

 ما خداوند را آن‌طور که هست، نمی‏توانیم ادراک کنیم؛ نمی توانیم نسبت به خداوند احاطه پیدا کنیم؛ امّا این‏طور هم نیست که اصلاً خداوند را ادراک نکنیم؛ بلکه به قدر وسعمان و به قدر حصّۀ وجودی‌مان او را درک می‌کنیم. خداوند نامتناهی است و من متناهی هستم؛ متناهی نسبت به نامتناهی نمی‏تواند احاطه پیدا کند؛ ولی هر کس به قدر حصّۀ وجودی خودش خدا را می‏فهمد و درک می‌کند.

 

یک نفر از یک اقیانوس، به مقداری که می تواند، آب برمی‏دارد؛ امّا او که نمی‏تواند تمام اقیانوس را در ظرف خود بریزد.  بنابراین نمی تواند نسبت به تمام اقیانوس احاطه پیدا کند. من  این مثال را بیان کردم که بگویم عقلاً متناهی نمی‌تواند نامتناهی را به‌طور کامل درک کند؛ درست همان‌طور که جا دادن یک اقیانوس در یک ظرف کوچک محال است. 

پس اینکه من می‌گویم: ما نمی‌توانیم زهرا (سلام‌الله‌علیها) را کمّاً و کیفاً ادراک کنیم؛ به این معنا نیست که به‌طور کلّی از ادراک او بی‌بهره هستیم؛ بلکه هر کدام‌ به مقداری که می‌توانیم او را ادراک کنیم، از فیوضات و عظمتش بهرمند هستیم. تمام آنچه که ما می‌دانیم، سرنخی بسیار کوچک و ضعیف است که ما را به اقیانوس عظیم جلالت فاطمۀ زهرا (سلام‌الله‌علیها) راهنمایی می‌کند.پس بدانید که موضوع خیلی گسترده و مفصّل است.

 

حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) حوریه‌ای بهشتی است

پیامبراکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) که به معراج رفت بهشتی‌ها را دید جهنّمی‌ها را دید. در سوره نجم، همان ابتداء که وارد می‌شود و مسئله معراج را مطرح می‌کند: «وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى» (سوره نجم، آیات 13و14و15)؛ دوباره جبرئیل را دید. «عِندَ سِدْرَةِ المْنتَهَى. عِندَهَا جَنَّةُ المَأْوَى»؛  یعنی همان «عِندَ سِدْرَةِ المُنتَهَى» بود که «جَنَّةُ المَأْوَى» را دید، بهشت را آنجا دید.

ما روایت بسیاری نسبت به بهشت و معراج پیغمبراکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله) و خصوصیّات آن داریم امّا این روایت از ابوصلت هروی است. او کسی  است که خدمت امام هشتم (علیه‌السلام) بود.

ابوصلت هروی نقل می‌کند که حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند:

«قَالَ النَّبِيُّ (صل‌الله‌علیه‌وآله) : لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَخَذَ بِيَدِي جَبْرَئِيلُ»

پیامبراکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: وقتی مرا به سوی معراج بردند، جبرئیل دست مرا گرفت، «فَأَدْخَلَنِي الْجَنَّةَ»؛ مرا وارد بهشت کرد، «فَنَاوَلَنِي مِنْ رُطَبِهَا فَأَكَلْتُهُ»؛ از رطب بهشتی به من داد و من آن را خوردم. «فَتَحَوَّلَ ذَلِكَ نُطْفَةً»؛ همان میوه بهشتی بود که به صورت نطفه‌ای شد «فِي صُلْبِي» در صُلب من قرار گرفت. آنگاه که به زمین هبوط کردم، آن نطفه در رحم خدیجه قرار گرفت و حامله شد، «فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ»

بعد دارد که حضرت فرمودند:

«فَفَاطِمَةُ حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ»؛ چه زیبا است! زهرا (سلام‌الله‌علیها) حوریه‌ای به صورت انسان است. اوّل «حَوْرَاءُ» است بعد «إِنْسِيَّةٌ». یک وقت می‌گویی: «إِنْسِيَّةٌ حَوْرَاءُ»؛ یک وقت می‌گویی: «حَوْرَاءُ إِنْسِيَّةٌ». چقدر زیبا است! فرق را ببینید! به حضرت آدم گفتند از این میوه زمینی نخور، از اینجا می‌روی بیرون! خورد و از آنجا آمد بیرون. او در بهشت بود آمد بیرون، این از زمین می‌رود به بهشت. من نمی‌خواهم مقایسه کنم و فضیلت پیغمبر اکرم را بگویم، ببینید این چطور عروج می‌کند، او چطور هبوط می‌کند! هردو پیغمبرند.

میان ماه من تا ماه گردون/ تفاوت از زمین تا آسمان است

واقعاً این‌گونه است! این عروج می‌کند؛ یعنی از زمین می‌کَند می‌رود بالا، او از بالا هبوط می‌کند.

بعد فرمودند: «فَكُلَّمَا»؛ هرگاه، من شائق شدم «إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ»؛ هروقت خواستم بوی بهشت را استشمام کنم، «شَمِمْتُ رَائِحَةَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ»  دخترم را بو می‌کنم؛ او بوی بهشت می‌دهد.

من روایات متعدّدی در این زمینه دیدم. در روایتی است که عایشه به پیغمبر اشکال ظاهری می‌کند که زهرا(سلام‌الله‌علیها)، دختر شما بزرگ شده است، شما چرا این‌قدر او می‌بوسی و می‌بویی؟

پیامبراکرم (صل‌الله‌علیه‌وآله)  به او می‌گوید: برو دنبال کارت! من به معراج رفتم، من می‌فهمم بوی بهشت  چیست. از او بوی بهشت می‌آید. بوی بهشت در شامّه‌ام هست. او شخصی آسمانی است که در زمین جلوه کرده است.

 

پوشش حضرت زهرا(س)

 

زمانی كه ابوبكر و عمر تصمیم گرفتند كه مانع رسیدن فدك به حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)شوند. این خبر كه به حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) رسید، به مسجد رفتند و جمعیت زیادی هم آن‌جا بود و خطبه معروف‌شان را خواندند.

عبدالله بن حسن از پدران بزرگوارش روایت می‏كند:

 

«لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأْسِهٰا»

لاث به معنی پیچیده است. مثلاً می‏گوییم «لاث العمّامة علی راسِه‏» ای شدّها و ربطها یعنی عمّامه را به سرش پیچید. امّا خِمار چیزی بوده است بزرگتر از روسری‏های فعلی زنها به صورتی كه سر و سینه و گردن را می‏پوشانده است و همان است كه در آیۀ شریفه آمده است:

«وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِنَّ»روسری‏هایشان را طوری روی سر بیندازند كه سینه را بپوشاند.

خُمر جمع خِمار است. به هر حال وقتی این خبر به حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) رسید برخاستند و خمار را بستند. لاثَ به معنای پیچیدن است. از لفظ خمار هم معلوم می‏شود كه حضرت طوری آن روسری را به كار برده بودند كه روی گردن و سینه ایشان پوشیده شده بود.

 

«وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِهٰا»

جلباب نوعی پوشش سراسری بوده كه روی لباسها می‏پوشیده‏اند. شاید چیزی شبیه عبای امروز یا پیراهن بلند عربی. الآن در مناطق عرب-نشین تعبیر به عبا می¬کنند. حضرت آن پوشش سراسری را هم طوری بر سر افكندند كه بر تمام بدن ایشان، محیط بود. ما می¬گوییم پوشش برتر؛ یعنی چادر. این را هم بر سرشان انداختند که تمام بدن پوشیده شود.

این مسئلۀ پوشش شخصی ایشان بود که چگونه خودشان را پوشاندند. تا اینجا یكی از مسائل قابل توجّه، همین مسئلۀ پوشش حضرت است كه ایشان برای وارد شدن در مسجد كه مردان در آنجا حضور داشتند چگونه خودشان را از نظر پوشش آماده كردند.

 

پوشش حضرت در میان همراهان

«وَ أَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ (لمةٍ)  مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَوْمِها»

یعنی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) همراه با گروهی كه به اصطلاح هم‌سن و سال‌ها، یا هم‌آهنگ‌ها، یا از یاران و اعوان و خویشاوندان ایشان بودند حركت كردند.

غرضم در اینجا توجه به جماعتی است كه آن حضرت را در حركت به سمت مسجد همراهی كردند و احتمال زیاد دارد كه منظور همراهان از این كار یاری حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) باشد. همان‏طور كه امروز اگر كسی برای حضور در مجلس احتجاج حركت می‏كند گروهی از همفكرانش نیز او را همراهی می‏كنند.

پس در این اقدام حضرت دو احتمال وجود دارد اوّل آنكه شخصیت ظاهری ایشان محفوظ بماند، دوّم اینكه پیكرۀ ظاهری حضرت هم در بین مردها نمایان نشود و در میان گروه زنان پوشیده بماند.

 بنابراین اعوان‌شان را خبر کردند و آمدند دور حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را گرفتند، برای این‌که وقتی ایشان می¬خواهند خارج شوند، در بین این اجنبی¬ها، حتی پیکره¬اشان را هم کسی نبینند. حتی پوشش چادر آن‌قدر بلند بوده که وقتی حضرت می¬خواستند حرکت کنند، بخشی از این پوشش، زیر پای حضرت قرار می‌گرفت.

من این‌ها را خواندم برای این‌که می¬گویند: حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) تشریف بردند مسجد و حتی در بین آ‌ن‌ها، خطبه هم خواندند! امّا چگونه رفتند؟ ببینید پوشش را! با چه وضعی رفتند؟ با این‌که خِمار بود، پوشش سراسری بود، آن‌قدر هم بلند بوده كه زیر پاهای‌شان می¬رفته، دوباره خبر کردند که دور او را بگیرند تا حتی اجنبی او را نبیند.

در ادامۀ روایت دارد:

 

«تَطَاُ ذُیولَها»

یعنی حضرت در راه رفتن پا روی پایین لباسش می‏گذاشت. یا بر اثر ناراحتی با شتاب حركت می‏كرد. در این‏جا به طور مسلّم منظور این است كه لباس ایشان آنقدر بلند بود كه گاه زیر پا قرار می‏گرفت و چون ممكن است از این عبارت استشمام شود كه حضرت در راه رفتن عجله داشتند در ادامه آمده است:

ما تَخْرِمُ مِشْیتُهٰا مِشیةَ رَسُولِ‏اللّه(صلی‌الله‌علیه‌وآله):

یعنی راه رفتن حضرت هیچ كم از راه رفتن پیغمبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نداشت.

از نظر ما طلبه‏ها مشیة بر وزن «فِعلِه» نوع و هیئت فعل را می‏رساند. یعنی روش راه رفتن حضرت هیچ از روش راه رفتن پدرشان كم نداشت؛ یعنی با همان متانت و وقار رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حركت می‏كرد و آن عظمت و وقار و متانت در راه رفتن او بود و همۀ آنچه را كه شایستۀ یك زن است رعایت كرده بود.

در این عبارت دو نكته وجود دارد:

اوّل آنكه رفع این شبهه است كه چرا حضرت تند می‏رفت و عجله داشت؟ پاسخ می‏گوید مَشی او مثل پدرش رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود؛ یعنی با همان متانت و وقار حرکت می‌کردند.

دوّم این كه شاید به دلیل بلند بودن لباس، قهراً زیر پا قرار می‏گرفته است.

 

«حَتّی دَخَلَتْ عَلی أَبی بَكْرٍ وَ هُوَ فی حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الأنْصٰارِ وَ غَیرِهِمْ»

تا این كه حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) در مسجد بر ابی‏بكر وارد شد در حالی كه گرداگرد او را جمع زیادی از مهاجرین و انصار و دیگر مسلمین گرفته بودند. حَشد همان گروه و جماعت است.

 

«فَنیطَتْ دُونَها مُلاَءةٌ»

سپس میان حضرت و مردم پرده‏ای نصب شد.

وقتی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) وارد مسجد می‏شود در آنجا پرده‏ای نصب می‌کنند. «مُلاَءةٌ» به معنای إزار یا پرده است. یعنی بین ایشان و آن مردها كه از مهاجرین و انصار و گرداگرد ابی‏بكر بوده‏اند پرده‏ای آویخته می‏شود حتّی در برخی نسخه‏ها آمده است: «مُلاَءةٌ قِبطّیةٌ»؛ یعنی حتی جنس پرده را كه مصری بوده است مشخص كرده‏اند. به هر حال نكتۀ مهم در این بخش آن است كه همین كه حضرت وارد می‏شود دستور می‏دهند كه پرده‏ای بین ایشان و دیگران بیاویزند. البته از كلمۀ «فَجَلَست» كه در خطبه آمده استفاده می‏شود كه قبل از این كه حضرت بنشینند پرده را سریع می‏آویزند. یعنی همین كه خبردار می‏شوند دختر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در راه مسجد است یا به محض ورود ایشان محیط را آماده می‏كنند و این پرده را نصب می‏كنند و این خود باز از اموری است که برای حفظ حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) از نگاه مردان رعایت کرده‌اند و به نحوی یک احترامی بوده كه به صورت سنّت درآمده است و امروزه نیز در مجالس مذهبی رعایت می‏شود.  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



 

 

 

 

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

منتظران ظهور

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس